از شير گرفتن ني ني
اين روزا دارم تلاش مي كنم كه بلكن ني ني رو راحت بتونم از شير بگيرم ولي ني ني خيلي سمج تر از اين حرفاست،شبا با كالاسكه مي بريم دورش مي زنيم تا خوابش ببره و زير سينه نخوابه ولي امان از شبي مه نخواد بخوابه پدرمون در مياد انقدر با بابايي تو كوچه ها بايد بچرخونيمش تازه گاهي اوقاتم كه وقتي خوابش مي بره آروم بلندش مي كنم كه بزارمش رو تخت همچين كه گذاشتمش بيدار ميشه و سريع سراغ ممش رو ميگيره و منم برا اينكه خواب زده نشه مجبورم بهش بدم و اينجوري ميشه كه هرچه با بابايي رشتيم پنبه مي شه اين ماجراي از شير گرفتن ني ني براي ما هم داستاني شده مامان زراش كه ميگه تا وقتي نيخوره بهش شير بده خودش كم كم ول ميكنه اون حتي ميگه روزه هم نگير به بچه شير بده حالا ما ...
نویسنده :
فیروزه
14:46